متن و ترجمه‌ی بخش مرور شده از نامه ۳۱ (جلسه ۶)

أی بُنَی، إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَبْلِی
ای پسرکم! همانا من اگرچه عمر نکرده‌ام به اندازه عمر کسانی که بودند قبل من

فقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کأَحَدِهِمْ،
پس به تحقیق با دقت نگاه کردم در کارهایشان و اندیشه کردم در اخبارشان و سیر کردم در میان آثارشان تا اینکه شدم مانند یکی از آن‌ها

بلْ کأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ
بلکه گویا من به سبب آنچه رسید به من از کارهایشان، به تحقیق که زندگی کردم با اولین‌شان تا آخرین‌شان

فعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِک مِنْ کدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ
پس شناختم ذلال آن را از تیره‌اش و سودش را از زیانش

فاسْتَخْلَصْتُ لَک مِنْ کلِّ أَمْرٍ [جَلِیلَهُ] نَخِیلَهُ وَ تَوَخَّیتُ لَک جَمِیلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْک مَجْهُولَهُ،
پس انتخاب کردم برای تو از هر کاری برترینش را و جستجو و انتخاب کردم برای تو زیبایش را و برگرداندم از تو نامعلوم آن را

و رَأَیتُ حَیثُ عَنَانِی مِنْ أَمْرِک مَا یعْنِی الْوَالِدَ الشَّفِیقَ
و دیدم که توجه من نسبت به کار تو توجه کردنِ پدری بسیار مهربانِ دلسوز است.

و أَجْمَعْتُ عَلَیهِ مِنْ أَدَبِک أَنْ یَ ذَلِک وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ ذُو نِیةٍ سَلِیمَةٍ وَ نَفْسٍ صَافِیة.
و تصمیم گرفتم نسبت به ادب آموختنت این که باشد آن درحالی که تو روی کننده‌ای عمر را و روبروشده هستی روزگار را، دارای نیتی سالم و روحی پاک هستی.

و أَنْ أَبْتَدِئَک بِتَعْلِیمِ کتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِیلِهِ
و اینکه شروع کنم تو را به آموختن کتاب خدای عزوجلّ و تأویل آن.

و شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْکامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ، لَا أُجَاوِزُ ذَلِک بِک إِلَى غَیرِهِ،
و قوانین اسلام و احکامش و حلال آن و حرام آن، درحالیکه م نکنم از آن نسبت به تو به غیر آن.

ثمَّ أَشْفَقْتُ أَنْ یلْتَبِسَ عَلَیک مَا اخْتَلَفَ النَّاسُ فِیهِ مِنْ أَهْوَائِهِمْ وَ آرَائِهِمْ مِثْلَ الَّذِی الْتَبَسَ عَلَیهِمْ،
سپس ترسیدم که اشتباه شود بر تو آنچه اختلاف کردند مردم در آن از هواهای نفسشان و نظرهایشان، مانند آنچه اشتباه شد بر ایشان.

فکانَ إِحْکامُ ذَلِک عَلَى مَا کرِهْتُ مِنْ تَنْبِیهِک لَهُ أَحَبَّ إِلَیّ مِنْ إِسْلَامِک إِلَى أَمْرٍ لَا آمَنُ عَلَیک [فِیهِ] بِهِ الْهَلَکةَ،
پس بود استوار ساختن آن – با اینکه ناخوشنود بودم از آگاه کردنت نسبت به آن – دوست‌داشتنی‌تر نزد من نسبت به کاری که ایمن نیستم بر تو در مورد آن هلاکت را.

و رَجَوْتُ أَنْ یوَفِّقَک اللَّهُ فِیهِ لِرُشْدِک وَ أَنْ یهْدِیک لِقَصْدِک، فَعَهِدْتُ إِلَیک وَصِیتِی هَذِه.
و امیدوارم که توفیق دهد تو را خداوند در آن برای کمالت و اینکه هدایت کند تو را به راه پایدارت. پس نوشتم به‌سوی این وصیتم را.

و اعْلَمْ یا بُنَی أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَیَّ مِنْ وَصِیتِی تَقْوَى اللَّهِ
و بدان این پسرکم! براستی که دوست‌داشتنی‌ترینِ آنچه که گیرنده هستی آن را، نزد من، از وصیتم؛ رعایت تقوای خداوند است.

و الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیک
و اکتفا کردن بر چیزی که واجب کرد آن را خداوند بر تو

و الْأَخْذُ بِمَا مَضَى عَلَیهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِک وَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَیتِک،
و عمل کردن به آنچه که گذشتند بر آن پشینیان از پدرانت و نیکان از خانواده‌ات.

فإِنَّهُمْ لَمْ یَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لِأَنْفُسِهِمْ کمَا أَنْتَ نَاظِرٌ وَ فَکَّرُوا کمَا أَنْتَ مُفَکّرٌ،
پس همانا ایشان رها نکردند نگاه کردن به خودشان را همان‌طور که نگاه کننده هستی و تفکر کردند همان‌طور که فکر کننده هستی.

ثمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِک إِلَى الْأَخْذِ بِمَا عَرَفُوا وَ الْإِمْسَاک عَمَّا لَمْ یکلَّفُوا،
سپس بازگشتشان پایان آن (تفکر و اندیشه) به سویِ عمل کردن به آنچه شناختند و خودداری کردن از آنچه تکلیف نشده بودند شد.

فإِنْ أَبَتْ نَفْسُک أَنْ تَقْبَلَ ذَلِک دُونَ أَنْ تَعْلَمَ کمَا عَلِمُوا فَلْیکنْ طَلَبُک ذَلِک بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ
پس اگر نخواست نفست این که بپذیرد آن را نه اینکه بفهمی همان طور که فهمیدند؛ پس باید خواستن تو آن (فهم) را به فهم عمیق و یادگیری باشد.

لا بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ وَ عُلَقِ الْخُصُومَاتِ،
نه به فرو رفتن در شبهه‌ها و درگیری دشمنی‌ها

عضویت در کانال نثرطوبی
@nasretooba


Add a comment

مشاهده مطلب در کانال


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها